نقطه سر خط

اجتماعی.فرهنگی.روز نوشت( دل نوشته های یک دانشجوی سابق)

نقطه سر خط

اجتماعی.فرهنگی.روز نوشت( دل نوشته های یک دانشجوی سابق)

فضای مجازی و مادهه شصتی ها

ما دهه شصتی ها آخرین نسلی هستیم که  خارج از دنیای کامپیوتر و تبلت و گوشی هم خاطراتی داریم که گاهی با یادآوریشون دلمون غنج بره...که اگه یه روزی قرار باشه بهمون فرصت انتخاب بدن که بین برگشتن به دنیای بی تکنولوژی کودکی و نوجوانی و موندن تو عصر پر از امکانات امروز یکی رو انتخاب کنیم اونقدر خاطره خوب از اون روزها توی آلبوم ذهنمون داریم که خیلیامون گذشته رو انتخاب کنیم..

حاضریم گوشی ها رو خاموش کنیم و از دنیای مجازی دل ببُریم اگه بشه برگشت تو خونه های درندشت و توی حیاط باصفاشون خاله بازی کرد و قایم موشک و لی لی...اگه بشه دوباره دست دوستان رو گرفت و دوید توی کوچه و هفت سنگ بازی کرد و صدای جیغمون به آسمون برسه...همه جذابیت تلگرام و اینستاگرام رنگ می باخت اگه میشد دوباره پشت میز و نیمکت های چوبی مدرسه نشست و حسنک کجایی و کوکب خانم رو خوند و نقشه سفر خانواده هاشمی رو دنبال کرد...

هیچ بازی اینترنتی جذابیت دویدنهای زنگ تفریح دنبال همدیگه رو نداشت و هیچ اپلیکیشنی مثل سنگ های یه قل دوقل تو جیبهامون لذت بخش و سرگرم کننده نبود...

اگه میشد دوباره برگشت به خونه پدربزرگ و پای سفره مادربزرگ طعم آش محلی رو چشید و سر روی زانوی پدربزرگ به قصه قشنگش گوش سپرد دیگه هیچ صفحه و کانال مجازی جذابیتی نداشت که مونس شبهای ما باشه...

و خدا رو شکر که ما اقلا همین خاطره ها رو داریم همین تجربه های قشنگ رو داشتیم و زندگیمون خالی از خاطره نیست...

کاش میشد جای همه تکنولوژیهای مثلا سرگرم کننده امروز اندکی طعم خوش کودکی گذاشت..


#سمیرا_قیاسی 

 @noghtekht

غلبه غم در سریالهای شادترین روزهای سال




علی رغم گذشته درخشان تلویزیون در زندگی خانواده های ایرانی و ساخت و پخش سریالهای متنوعی که هرکدامشان بخش مهمی از حافظه تاریخی مردم را به خود اختصاص داده اند و هنوز هم با یادآوری و حتی بازپخش آنها مخاطبان خاص و علاقمند خود را دارند،متاسفانه طی سالهای اخیر روز به روز از مخاطبان این رسانه کهن کاسته شده و به دلیل پایین آمدن کیفیت برنامه ها علی الخصوص سریالهایی که روزگاری مردم را شبانه به خانه اقوام میکشاند تا نظاره گر سریالهای جورواجور باشند مخاطبان ترجیح میدهند اوقات فراغت خود را با شبکه های ماهواره ای و سریالهای مختلف آن پر کنند.اگر چه شاید محتوای این برنامه ها هم چنگی به دل نمیزند و اغلب حول سوژه های تکراری در گردش است لیکن توانسته گوی سبقت را از رسانه ملی برباید.و مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند.

انتظار میرفت حداقل در ایامی که مردم زمان فراغت بیشتری دارند و روزهایی که جشن و شادمانی نوروز و سال نو برپاست برنامه های رسانه ملی متنوع تر و متفاوت تر از همیشه با در نظر گرفتن اصل شادی و شادمانی ساخته و ارائه شود لیکن بازهم مثل سالهای قبل شاهد روندی یکنواخت،تکراری و کسل کننده با غلبه مضامین غمبار در برنامه های نوروزی تلویزیون بودیم.

برنامه های اشکباری که در لحظه تحویل سال با سوژه قرار دادن مشکلات و بدبختی های مردم همانند ایام عزاداری به مخاطب عرضه می شود او را وادار میکند تا کنترل تلویزیون را برداشته و آنتن را به سمت شبکه های آنور آبی بچرخاند تا اقلا همین لحظات تحویل سال را بتواند بخندد و شاد باشد.

و سریالهایی که قرار است شبانه های نوروزی خانواده های ایرانی را شیرین کند و لبخندی بر لبان آنها بنشاند علی رغم سوابق خوب سالهای قبل حال که مخاطبان خود را یافته به ناگهان تغییر جهت داده و از یک سریال طنز جذاب تبدیل به یک سناریوی هدفدار سیاسی می شود!

سریال پر مخاطب پایتخت که همه مردم در سالهای گذشته با شوق و ذوق پای تلویزیون منتظر دیدارش بودند امسال هم پخش شد..انصاف نیست اگر بگوییم هیچ جذابیتی نداشت چرا که بازی درخشان محسن تنابنده و احمد مهران فر و سایر هنرمندان لحظات ماندگاری را خلق کرد اما دخالت دادن سوژه ای مثل داعش آن هم در سریالی که طنز نام دارد و مخاطب کودک و نوجوان هم پای تماشایش نشسته چندان تصمیم درستی برای این ایام نبود.

اگرچه هدف خوبی پشت این امر قرار داشت و لزوم تاکید بر امنیتی که به برکت سربازان این سرزمین در مقابل خطر وجود داعش کاملا بدیهی است اما برنامه های مختلف و تریبون های متنوعی برای این امر وجود داشته و دارد و نیازی نبود که پای طنز پردازان و سریالهای پر بیننده را هم به این امر باز کنیم و به نوعی از کیفیت این کار بکاهیم و آن را تبدیل به محلی برای رواج شعارهای سیاسی کنیم.

امید که برنامه سازان و مدیران رسانه ای کشورمان اندکی تامل کنند و تصمیم بگیرند که براساس خواست و نظر و سلیقه مخاطبان خود در همه رده های سنی برنامه سازی کنند و یادشان بماند که نوروز وقت شادی و خوشحالی است نه عزا و غم و ترس و وحشت.

سال نو و زندگی نو


بلاخره تعطیلات نوروزی امسالم تموم شد. عید و همه هیجانش به پایان رسید و دوباره یک سال نو و کار و تلاش شروع شد. همه سالهای گذشته هم همینطور بوده..اما نمیدونم چرا هر چی از دوران کودکی و نوجوانی دور میشیم هیجانمون برای عید و تعطیلات نوروز کمتر میشه..بچه که بودیم از دوسه ماه قبل عید کلی شوق و ذوق داشتیم که بهار بیاد.لباس نو بخریم.سفره هفت سین بچینیم.بریم عید دیدنی و خلاصه اینکه حسابی برای همه روزهاش برنامه داشتیم.مخصوصا سالهایی که میرفتیم مسافرت خیلی خیلی لذت بخش بود..سیزده بدر و گردش با اقوام که برای خودش رویایی بود.حتی حل کردن پیک نوروزی که من اصرار داشتم حتما روزی یکی دوصفحه حل کنم و همه شو یکجا تموم نکنم هم لذت بخش بود...یادش بخیر...روز 14 فروردین که با کفش های نو میرفتیم مدرسه و کلی خاطره داشتیم که برای همکلاسیامون تعریف کنیم...

حالا دیگه خیلی وقته عید فقط تکرار روزهاست...دیگه اون حس قدیمو نداره....

امیدوارم همه مردم سال خوبی رو شروع کرده باشن و توی سال جدید بتونن به برنامه ها و اهداف و آرزوهاشون برسن...

بهاران خجسته باد


باز هم بهار با همه زیبایی و طراوتش از راه رسید و روح و جان زمین تازه شد..و دوباره نوروز یادگار دیرین نیاکان ما..علی رغم همه تجملاتی که ما رو از اصل مطلب دور کرده علی رغم همه تلاشهایی که میکنن تا این رسم از رونق بیفته و فراموش بشه اما ما همچنان به سنتهامون وفاداریم و دوستشون داریم...


امیدوارم این بهار برای همه پر از خیر و خوبی باشه  وتوی سالی که شروع شده روح و جان مردم سرزمینم در امنیت و آرامش باشه..دیگه کسی غم نبینه و کسی دچار بیماری و مشکلات نشه...

سال نو, بهار نو بر همه مبارک